۵ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

قهوه ترک

وقتی به خود آمدم، میان صفحه های باز و نیمه باز گوگل بودم. دنبال برند خاصی از قهوه بودم. دروغ که حناق نیست... بلد نبودم، نمی دانستم چطور و با چه اصولی قهوه درست می کنند، همیشه توی فیلم ها دیده ام از مهمان می پرسند چای یا قهوه، در اصل برای من چنین سوالی پیش نیامده است، نه پرسیده ام و نه پرسیده شده ام، اینجا فقط چای است و هیچ. باعث همه این کارها، یک بسته قهوه ای است که یک نفر از غرب دور از غرب قهوه خور برای ما سوغاتی آورده است. خوب همه انتظار دارند مهندس خانه نحوه طبخ این نوشیدنی فرنگماب را بداند و عمل کند، امان از دل غافل، امان از عقل عقیم.  من به روی خودم نیاوردم که مثل بقیه ندید بدید باشم، گفتم اجازه دهید فی الزمان مناسب برایتان قهوه درست میکنم و همگی باهم به ضیافتش می نشینیم. صد رحمت به اختراع دنیای مجازی، این چندمین باری ست که اینگونه به فریادم می رسد. دنبال  محتوایی با این جمله می گشتم، شیوه تهیه قهوه. طرز درست کردن قهوه برای چند نفر. قهوه بنوشیم. و هزاران جمله پرمقصود. اما انگار من عقب مانده ترین موجود این سرزمین باشم. چیزی نیافتم. یکهو گوگل با پیشنهاداتش وسوسه ام کرد. قهوه ترک درست کنیم. یک لحظه اشتیاق در درونم زبانه کشید. برای این موضوع کوچک ریز ریز بی منطق ترین خوشحالی را در خودم حس می کردم، فکر کردم چقدر خوب است، من هم ترکم و اکنون دنبال قهوه...قهوه ترک...حتی نمی دانم قهوه ی ترک است یا قهوه ترک...به هرحال اندر خم این سیل جهالت روانم...

  • اسماعیل غنی زاده
  • جمعه ۳۰ تیر ۹۶

خیانت به آینده

ره توشه دوندگی های چند ساله ام برای مهندس شدن هنوز لقمه دندان گیری نشده است، چند ساله؟ شاید شش ...هنوز در نگاه پدر و مادرم جوانی بیکارم. لابد از خودشان می پرسند پس لیسانس و فوق لیسانس چه شد؟ خنده دار است من خودم بارها این سوال را از خودم می پرسم. حتی گاهی وقت ها به سرم می زند که شبانه به قصد دل دادن به هر کاری به تهران بروم...و در غیر تخصصی ترین رشته کار کنم و روزگارم را با چند تومان ناچیز بگذرانم...در همان حال سلامتی ریه هایم فکر تهران را از سرم می زداید... مگر کله شق باشم...در هر حالی که باشم به حرکت فکر می کنم. ایستادن در یک نقطه و تفکر من را از پای در می آورد...حتی وقتی دیگر نای بلند شدن هم نداشته باشم، باز فکر می کنم در حال خیانت کردن به آینده خودم هستم. لحظه ها را بیشتر مثل کتاب ها یا فیلم هایی که دیده ام برای خودم می سازم. یا شاید بهتر از آنهایی که دیده ایم و خوانده ایم...ولی یک آن به دلم می افتد که نکند این مسیری که می روم از دم اشتباه باشد... هر چند خوب می دانم این مسیر چیزی بجز قول وقرارهایمان نیست.

امروز مهرداد بعد از سال ها پیام داده بود! پرسیده بود از خوبی و حال و اوضاع و سلامتی...گفته بود بیکاری؟ 

  • اسماعیل غنی زاده
  • جمعه ۲۳ تیر ۹۶

من و شهرم

من و شهرم دچاریم
به یک بیماری واگیردار
شکوفا که نمی شویم
یک جا می مانیم و می گندیم
آب بودیم و مانداب و لجن زاریم
رودخانه ای پرماهی
در اسارت قورباغه های زبان دراز،
گونه انسان کجاست؟
لابد لای ...
بیا قدم بزنیم
کنار همین نارود بی ماهی
و حرف هایمان حول و حوش مرگ باشد
مرگ ماهی
  • اسماعیل غنی زاده
  • دوشنبه ۱۲ تیر ۹۶

این چیست؟

ادای آدم های صبور را در می آورد، کاری به کار دنیا ندارد. فقط ریز ریز صدا می دهد، صدایش مفهوم نیست، هر چه هست کلماتش بی معناست، صامت مصوت صامت، صامت مصوت صامت، سعی می کنم چیزی دستگیرم شود ولی روده درازی هایش هر روز هر ساعت هر دقیقه هر ثانیه ادامه دارد، آن هم چند آوای بی معنا و پرحرف. هر چه است همه شان اینطوری اند، ساکت نیستند که بتوان گفت ساکتند، بی حرکت هم که نیستند بتوان گفت علیل اند. اگر اتاق شلوغ باشد به چشم نمی آید، ریتم حرفهایش شبیه تسبیح چرخاندن مادر بزرگ هاست، شبیه چکه هایی کم عمر و ریزنقش.

 صبح زودتر از بقیه همسایه ها بیدارم می کند و لحظه به لحظه مقابل چشمانم می ایستد تا یک وقت دیر نکنم. سرگردان هم نیست که بشود گفت شبیه روحی سرگردان همه جا با من است. با من هست، حضورش را حس میکنم، اما همیشه برای خودش جا و مکان دارد. گمان می کنم نژادش آلمانی است، آلمانى منظم و مسئولیت پذیر، شاید سالی فقط یکبار پنج دقیقه بیشتر از معمول خوابیده باشد. من اسیر دستان او هستم. در خواب او را مثل ملخی زشت و بدترکیب می بینم. انقدر پای من می نشیند و حواسش به من است که لجم را در می آورد، آفت جوانی من چیزی جز او نیست. شب، روز، نصف شب، همه جا و هیچ جا از دستش در امان نیستم. دردناک تر از همه ی حرفاهایش این است که تنبلی ام را رک و رو راست هر روز به من و دیگران ثابت می کند، وحشتناک است ...


این چیست؟ 

ادامه نوشته بعد از حدس شما

  • اسماعیل غنی زاده
  • چهارشنبه ۷ تیر ۹۶

بلاگر مولف

دیزالو رو می شناسین؟

-سپاس امین
  • اسماعیل غنی زاده
  • جمعه ۲ تیر ۹۶