این همه حرف این دپوی پراز دردنوشت همه از آن پسری 22 ساله ، جوانی از روستایی در اردبیل است که از همین عنفعوان جاهلیتش دچار گرفتاریست و چشم به قضا و قدر روزگار موهایش سفید خواهد شد و این پسرک را از پای در خواهد آورد ، پسری که همه چیزش دست سرنوشت گرو مانده است و در این ورطه ی آزمایش ، امتحان پس می دهد ،بیچاره است به خدا ، او مقصر چیست؟ او میوه کدامین درخت ممنوعه را چیده است که این چنین در زندانی از خاطرات و آرزوها روزهایش را به شب می رساند و این چنین امیدوار در انتظار رقم خوردن سرنوشتی پر از احتمال.

خدایا کمکش کن ! تنهاست !