از جاهای شلوغ پلوغ و پر زرق و برق خوشتون میاد یا از یه چاردیواری سفید و مرتب و کم حجم از نظر دکوراسیون و بقیه مخلفات؟. بیشترِ آدم هایی که می شناسم یعنی اون دسته از دوستام و آشناهم که به اخلاق و مرامشون واقفم اهل تجملات و شلوغ کاری هستند. انگ بدی بهشون نمی زنم فقط سبک چیدمانی که تو ذهنشون دارن رو به پرسش می کشم؟

میس وندروهه جمله ی جالبی که داره اینکه " کمتر بیشتر است". این جمله هر چند به گوش خیلی ها نخورده، به عنوان مثال مامانم، بابام و قص الهذا، بشدت با روحیه من سازگاری داری، به نحوی که می تونم سینه بدم جلو و بگم که حتی تو کوچکترین کارهای روزمره من به یک نوع اصل تبدیل شده

همیشه وقتی آرزو های رزرو شده ام را مرور می کنم کلی برای طراحی خونه ی خودم وقت صرف می کنم. قصد دارم هر وقت که وسع مالی جناب جیب ایجاب کرد شروع کنم خونه ی رویایی خودم رو بسازم. خونه ای شبیه طرح خانه شیشه ای میس وندروهه باشه که بجز چند تا وسایل ضروری اثری از چیزای دیگه نباشه. دیوارهای شیشه ای داخل یه پلان ساده، که رنگ غالب سفید باشه بهتره، رنگ چراغ ها زرد باشه بهتره. وسط اتاق هم یه میز و صندلی برای مطالعه بعلاوه یه رختخواب، این یعنی کلی مختصر. این یعنی به جای استفاده از این همه مبلمان و کناف و سنگ زینتی حال به هم زن یه تابلوی نقاشی گرم رو آویزون دیوار اتاق کنی.

البته از اتاق های کوچیک که هر چیزی از یه جای دیوار آویزون باشه و بتونه بهترین عملکرد رو داشته باشه نیز استقبال می کنم مثلا اتاق های زیرشیرونی. ولی کاخ و سرا  کلاً چیزهایی هستند که تا اسمشون  به گوشم می رسه هیچ دید مثبتی به زندگی تو یکی از اتاق های اون ندارم. اتاق آدم مثل ذهن خود آدمه هر چه قدر منظم و مرتب باشه یعنی ذهن منم رو نظمه.

شفاف گرایی و خلاصه گرایی و این اصل ذهنی از وقتی شروع شده که من اصلاً میس رو نمی شناختم ، به طور اتفاقی بعد خوندن نکته کنکوری که در مورد ایده میس وندروهه بود به این پی بردم که چقدر من و میس تفکرات مشابهی داریم.