دلم می خواد ساعت ها زیر دوش بمانم،

می خواهم همه دلتنگی ها و منگی های این روزهایم با آب سابیده شود،

می خواهم کمی با خودم خلوت کنم،

شاید بتوانم نقشه خودکشی خودم را خیلی زود سرهم کنم،

شاید بتوان آخرین نوشته ام را در سکوت و تاریکی بنویسم،

چقدر باید زر زد به پای زندگیِ خوب،

به زندگیِ رنگارنگ.

دلم آهنگی غمگین می خواهد،

کاش می توانستم خطی از خطوط سوز و آه صدای ویولون باشم،

که تنم را پیچ می داد،

سرم گیج می رفت،

پیچ 

پیچ 

تا وقتی که می توانم تعادل دنیا را در نگاهم پیدا کنم،

ببینم قطره های آب روی پستی و بلندی صورتم پیچ می خورند،

انگار زر زدنم کارساز بوده است...

چقدر رنگ می بینم،

چقدر خوبی می بینم،

باید عجله کنم،

زندگیِ خوب منتظر من است...