من محروم از عشقم

و هیچ کمیته ای برای مستضعفان قلبی وجود ندارد

طولانی ترین خیالی که تاکنون بافته ام

گره هایی با طعم عشق دارد

در طول زندگی

دل های زیادی را به دلم گره زده ام

اما هیچ کدام اجابت نشد

اکنون

همان ها گره های کور زندگی من شده اند

که راه گلویم را تنگ می کنند

پاهایم سست می شود

چکار می شود کرد با دلی ضعیف

با آغوشی محروم از دوست داشتن و بودن و موندن