...گله به گله آدم ریخته پای درختای شهر

کمر درختا خم میشه تو این عبادت

هر کدوم از این خط های سر سیاه

یه چیزشون هست

یه خبط و خطایی، نارویی زدن

که اومدن واسادن پای این هیکل بی جون

جون دارن، ولی جونشون از جنس جون ما نیست

خون دارن صد بار غلیظ تر از خون آدمیزاد

فکراشونم از ریشه میاد، با اصالتن، نجیبن

هنو که هنوزه نام و نشونشون عین مهر سرجاشه

جلدم عوض کنن، باز سفت چسبیدن به ریشه

اصلا همه چی جوره تا بنی بشر بیافتن به پاش

القصه منم بی حاجت نیستم

روم نمیشه برم میون این ایهالناس مجنون

برم بست بشینم که چی؟!

ما یه چی می خوام اونم صدای توه

حالا واس چی برم ناز درختو بچینم

راستیتش یا قاضی الحاجات اونی که من باشم

خود خود شمایی

تا صدای دلنواز از پیچ سیم مخابرات می رسه به لاله گوشم

صدی پنجاه حاجتم اجابت شده

خدای ما کریمه، دست و دل بازه...

چی بگم والا انشاالله همه به مراد دل صاب مردشون برسن 

بلند بگو آمین