روزهای پر ماجرا پشت سرهم مثل قطاری بی مهابا از ریل زندگی ات می گذرند روزهایی که با هم مثل دو قلوهای کارتونی زیر سایه ی درختان حیاط پشتی می نشستیم و خاک بازی را دوست داشتیم مطمئنم که خوب یادت مانده است آن جنگ و دعواهای بچه گانه آن بحث های کش و قوس دار ، آن نامه های کودکانه..... با هم راه افتاده ایم با هم خواهیم نورد این کوه سنگی را هر چند تلخی های زندگانی دست از گریبان نحیفمان نمی کشد .... دیدی که زود گذشت آن دل خوشی ها، آن بی خیالی ها ، دیدی که زود بزرگ شدیم حتی ســیـبـیل هایمان هم دیگر پرپشت شده است دیگر مردی شده ایم برای خودمان.... به خاطر آن اسباب بازی ها به خاطر آن دوچرخه ی عتیقه ات به خاطر همه ی این ها به خاطر خودت به خاطر رفاقتت مـــــــــــــچکرم دایی جان !

تولدت مبارک