استکانی چای دیشلمه بیاورید
برای قادر الگاریین
گرداننده چرخ های روزگار دور
که خسته است و درمانده
از حال این زمین بیمار

حال دستی باید
که دوباره جیغ و جار چرخ های چوبی جهان را درآورد

آسوده بخواب خدا
رها باش از گاری بی خرت
از دنیای ذبح شده و بی سرت
باری مردمان خر خود از پل صراط عبور می دهند