صدایت در گوشم می پیچد و رها می شوم در آبی ترین اقیانوس نگاهت ....

سکوت  می کنی و دیوار، پشت دیوار این زندان ، بند می شود !

بغض می کنم و آلوده می شوم در خنده هایم ....

چه آسان است برایت دل کندن و دور شدن ...

من هنوزهم در آخرین لحظه ی دیدارغرق شده ام ،

تکرار می کنم نگاهت را و آخرین لحظه ی دیدارمان را

و تورا!

نوشته شده توسط مخاطب خاص