در زندانیم

و هنوز صدها سال دیگر برای رهایی از این بند تحمیلی باقی ست

      در زندانیم

و هر روز بدنبال روزنه ای می گردیم...

گاهی خسته می شویم

اما سماجت عبور ذرات نور از جرز در سلول بیدارمان می کند.

فردا روز محاکمه است،

قاتل پیروز شود یا مقتول،

من شهادت می دهم،

شریک جرم قاتلم و رفیق خون آلود مقتول،

من شهادت می دهم،

آخرین نور بازمانده از آرمانم،

                      روزی ...

        شاید هزار سال بعد 

خواهد تابید.