خوب از امروز سعی می کنم وابستگی م رو به یه سری چیزها و شخص ها کم رنگ تر بکنم تا بتونم از وقت و تنهایی خودم بیش ترین استفاده رو بکنم... چقدر احمقانه و کلیشه ای.... یادمه یه روز یه مطلبی خوندم، اینکه مشکل بشر امروز اینه که نمی تونه یه دیقه پشت میز کارش بشینه و رو کارش تمرکز کنه، اگر بتونه این یک دیقه رو دندون رو جیگر بذاره می تونه به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنه، مثلا می تونه یه طرح خوب برای رمان یا یه چیز دیگه بنویسه، می تونه به اکتشافات بزرگی دست بزنه، البته اگه بتونه بدون شلوغ کاری و تنبلی در طول یک روز یه چند ساعت روی یک موضوع تمرکز کنه

خوب منم می خوام همین راه رو برم. چون واقعاً به نقطه ای رسیدم که کاری بجز دنبال کردن علایقم ندارم، این روزا هیچ چیز و هیچ کسی هم نیست که حواسم پرت اون باشه، می تونم سکوت و خلوتی خونه رو تا دو سه ساعتی تو دستم داشته باشم، ولی خب باید بتونم روی صندلی گرم و نرمم بشینم و فکر کنم و بنویسم.