۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روح» ثبت شده است

اعتراف

در زندگی با هر کسی که روبرو می شوم همچون حفره ای ست که می شود در آن غرق شد، حفره هایی با آرزوهایی بی انتها، گاهی حفره ها ندای مسیری ست برای عبور، برای تغییر، گاهی علت پشیمانیست برای بازگشتن به خود، به غرق شدن در حفره عمیقی که محتوایش آرزوهای من اند. مایه حیات این حفره ها خیال خام آدم هاست. آنهایی که شب و روز قافیه های خوش ترکیبِ آرزوها را می نویسند... انسان های دردمند، آنان که درد شکوفایی دارند، آنانی که داشته هایشان را گرو می گذارند، آنها صاحب حفره هایی تاریک، دالان هایی سیاه و خاک خورده از خاطرات و حرف های گفته و نگفته اند. می گویند اعتراف روح را از فرسایش روانی نجات می دهد، می گویند بزمان اعتراف گویی از درون حفره ها شعله های آتش زبانه می کشند و به خاکستری از تجربه ها بدل می شوند، در پس این هیاهوی و سوز و گداز انسان به کالبدی با روحی ساکن برمی گردد. گذشته ها، تلنبار شده ها، بغض ها و شکست ها از جان کنده می شوند و می سوزند و دل ها خالی می شوند و بعد از آن جا برای دوست داشتن باز می شود...

  • اسماعیل غنی زاده
  • سه شنبه ۲۶ ارديبهشت ۹۶

روح گرسنه

نشسته ام پشت میز تحریرم. گرسنه ام، تنها گرمای دو استکان چای داغ را در شکم و روده هایم حس می کنم. از کانال اورسی  به آهنگ عجیب غریب و باحالی گوش میدهم، سعی می کنم تقلید کنم، دست هایم را باز می کنم، حرکتشان می دهم، سرم را با ضربه های آهنگ هم سو می کنم، شکمم را تکان تکان میدهم، موج خوردن همان دو استکان چای را باز خوب حس می کنم، صدای زیر زنان آواز خوان را در می آورم، خنده ام می گیرد، آهنگ دوباره و دوباره تکرار می شود،... بیهوده و بیهوده پیش میرود این کاروان، کاش می توانستم روحیه خوب این آهنگ را به باسن زندگی ام تزریق کنم، احوال دیوانه ها را دارم، کتاب ها را ورق می زنم، و هیچ کدام مرا ارضا نمی کنند،...خودم را نمی شناسم، چرا؟

 

گوش کنید و چای داغ را در شکم حس کنید... 

Ilkka Heinonen Trio-Nukkuneille

 
  • اسماعیل غنی زاده
  • جمعه ۱۹ آذر ۹۵