۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قهوه» ثبت شده است

قهوه خور

القصه اینکه ماجرای من و قهوه خوری من بیشتر از اون چیزی شد که فکرش رو می کنید. قبل از اینکه برای اولین بار برم بازار مسگران، قضیه از این قرار بود که من به خاطر هدیه ی یکی از خویشاوندانم، افتادم تو این راه که الا و بلا من باید بتونم بهترین قهوه دنیا رو درست کنم. اتفاقا قدم های اول رو خوب برداشتم، تصمیم گرفتم و راه افتادم. روز اول با شیر جوشی که از اقلام جهیزیه مادره شروع کردم. اندازه یک قاشق چای شیرین قهوه ریختم، برای هر نفر یک قاشق. من تنها بودم و درست که سبک و سنگین کردم متوجه شدم اشکالی نداره بجای یک قاشق دو قاشق چای شیرین قهوه بریزم. به قولی کاه و کاهدون مال خودم بود... بعد رفتم سراغ یک سوم فنجان آب. تو خونه ای که فنجان کاربردی نداره، دنبال فنجان بودم. بالاخره از دکور خونه، از همونایی که سالی یبار گرد و خاکش رو میگیرند، یکی از فنجان ها رو برداشتم. بیشتر از همه قسمتی که باید یک سوم فنجان رو مشخص می کردم واقعا به دردسر افتادم. شانس با من بود که کسی بجز خودم خونه نبود، مخصوصا مادرم. که تولدش نزدیک بود... با ماژیک یک سوم فنجان رو علامت زدم و آب ریختم و بعدش پاکش کردم و گذاشتم سر جاش. تا این حد شیک و منظم. فکر نمیکنم حتی پوارو بتونه رد کارهای منو بگیره. بعد از اهمال کاری های زیاد، اجاق رو روشن کردم و تو شعله ولرم یا همون متوسط گذاشتم. شیرجوش نارنجی مادر رو گذاشتم تا سه دقیقه گرم بشه. شیرجوشی که الان شده بود قهوه جوش واقعا مال عهد بوق بود، ولی به هر حال به کارم اومد، قهوه آماده شد. یکمی صبر کردم تا سرد بشه بعد همش رو سر کشیدم و عجب زبونم تلخ شد. 

  • اسماعیل غنی زاده
  • پنجشنبه ۵ مرداد ۹۶

قهوه ترک

وقتی به خود آمدم، میان صفحه های باز و نیمه باز گوگل بودم. دنبال برند خاصی از قهوه بودم. دروغ که حناق نیست... بلد نبودم، نمی دانستم چطور و با چه اصولی قهوه درست می کنند، همیشه توی فیلم ها دیده ام از مهمان می پرسند چای یا قهوه، در اصل برای من چنین سوالی پیش نیامده است، نه پرسیده ام و نه پرسیده شده ام، اینجا فقط چای است و هیچ. باعث همه این کارها، یک بسته قهوه ای است که یک نفر از غرب دور از غرب قهوه خور برای ما سوغاتی آورده است. خوب همه انتظار دارند مهندس خانه نحوه طبخ این نوشیدنی فرنگماب را بداند و عمل کند، امان از دل غافل، امان از عقل عقیم.  من به روی خودم نیاوردم که مثل بقیه ندید بدید باشم، گفتم اجازه دهید فی الزمان مناسب برایتان قهوه درست میکنم و همگی باهم به ضیافتش می نشینیم. صد رحمت به اختراع دنیای مجازی، این چندمین باری ست که اینگونه به فریادم می رسد. دنبال  محتوایی با این جمله می گشتم، شیوه تهیه قهوه. طرز درست کردن قهوه برای چند نفر. قهوه بنوشیم. و هزاران جمله پرمقصود. اما انگار من عقب مانده ترین موجود این سرزمین باشم. چیزی نیافتم. یکهو گوگل با پیشنهاداتش وسوسه ام کرد. قهوه ترک درست کنیم. یک لحظه اشتیاق در درونم زبانه کشید. برای این موضوع کوچک ریز ریز بی منطق ترین خوشحالی را در خودم حس می کردم، فکر کردم چقدر خوب است، من هم ترکم و اکنون دنبال قهوه...قهوه ترک...حتی نمی دانم قهوه ی ترک است یا قهوه ترک...به هرحال اندر خم این سیل جهالت روانم...

  • اسماعیل غنی زاده
  • جمعه ۳۰ تیر ۹۶