از همین ثانیه ای که گفتی حتما میام خونه شما، تپش قلبم رو حس می کنم، با صدای قدم های تو یکی می شوند، شاید این آمدن باز سال ها طول بکشد ولی من همین الان غرق در استرسم، همه کارهایم را ول می کنم، و فقط به آن لحظه، لحظه آمدن تو فکر می کنم، تو را در حیاطمان در اتاقم تصور می کنم، باید همه جا را مرتب کنم، باید به همه بسپارم با تو خوب باشند، خیلی خوب، مودب...