۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

جلسه اول

وقتی که جلسه ی اول ترم باشه

وقتی که برسی دم در کلاس

وقتی که ببینی کسی به جز تو نیست

آره ، وقتی که کل برنامه روزانه ات خلاصه بشه تو درس و مشق

باید خوب بفهمی ! که خیلی تنهایی .... خیلی

وقتی که کسی رو نداشته باشی ، تا برات وقت بذارِ

وقتی که کسی رو نداشته باشی تا فکرش پیش تو باشه

مطمئن باش ، تنهایی !



کتابخانه دانشگاه

  • اسماعیل غنی زاده
  • شنبه ۲۸ بهمن ۹۱

باز خودکار و کیبورد

می نویسم  ، پاک می کنم

تو را آری تو را می نویسم

که چرا اونایی که خیلی دوست دارن اونایی که حتی از خودشونم یکی رو بیشتر دوست دارن ،اونا چرا همیشه سردی قلم ، سردی بدن رو باید تحمل کنن

 داشتم فکر می کردم دلیل این همه دوست داشتن چیه ، دارم به یه سر نخایی می رسم دلیلش تویی ، تویی که بی اعتنایی رو از منم خوب بلدی ،  اولا این جزو کاراکتر شخصیتی من بود من بودم که حرف دلمو پشت موج دیوانه کننده سکوت پنهان می کردم ولی دیدی که کم آوردم حالا  مثل بچه ها همه چیز رو با تو ، در کنار تو می بینم

حالم خوب نیست  ........

  • اسماعیل غنی زاده
  • سه شنبه ۲۴ بهمن ۹۱

حضور - غیاب

 دیگر نیستی و ببینی

که چقدر ساکتم

داشتم به وقت هایی که بی تو بودم فکر می کردم

جالب اینجاست کلاً یادم رفته ، یادم رفته قبل آشنایی با تو زندگی چه شکلی بود

آخر سر هر چقدر هم جنگیدیم باز تسلیم این سرنوشت بی احساس شدیم ، هر چه قدر افسارمان می کشد ما سریع تر رام می شویم

رام شدن کار من نبود ، من فکرم پرواز بی پروا بود ، اما نشد.

باشد بیهوده فکر پرواز نکنم

آن هم پرواز بی پروا

----------

پایانه مسافربری تبریز- اتوبوس تبریز اردبیل ساعت 12:03

  • اسماعیل غنی زاده
  • يكشنبه ۱۵ بهمن ۹۱

همیشه پشت در

دیگر کسی منتظرم نیست

چمدان را بسته بودم

منتظر بودم صدایم کند

خبری نشد

آمدی !

صدایم کن

پشت در منتظرت مانده ام

نگران نباش یادم نرفته است

چیزی برای جا گذاشتن ندارم " خیالت راحت"

  • اسماعیل غنی زاده
  • پنجشنبه ۵ بهمن ۹۱