۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

سَرورم

از تقویم عقب مانده ام و ریز و درشت های زندگی من را از پای درآورده است، چیزی جای خودش نیست، من نیستم و حسرت تنها جا مانده روی صفحه است. معرکه بش داش در نطفه سقط شد، قلوه ها معلق ماندند و چیزی دستم را نگرفت، باختم یا شاید در حال بازیدنم. این شخص، فلانی یا با هر لقب و عنوانی که هر روز می بینیم تکه های جویده شده و محصول کرهای ناکوک خرتناق این دنیای بلبشو است. به عکس ها نگاه میکنم، به تازگی و جلال و جبروت آن طفل، به زیرزمین، به مشغله های آن روزها، ساختن ها، شکستن ها، به ذهنی که دیگر پیچک های رویایش از خشکی پودر و هوا شده اند...، سایده اید ما را سرورم، از بذل توجه بی توجهتان مزید خشنودی ست این طرب، آن سوی زمین برای رهایی چشم به راه ماست، آن سوی خنک بالشتم برای ده دقیقه طولانی یا ده دقیقه مشوش... اینها را می گویم و از تقویم غافل می شوم، یک ماه گذشته است، و چیزی به پایان شهریور نمانده، غریب تر از هر روزی، هر سالی ...

  • اسماعیل غنی زاده
  • دوشنبه ۲۹ شهریور ۰۰

اتاقم

غربت غم بار دنیا را هر کسی از زاویه ای تماشا می کند، بیرون جنگ است و دیشب چند قدم تا متلاشی شدن فاصله داشت، اینجا لانه من است، کشش عجیبی به آن دارم، دلیل اغلب سرخوردگی ها و موفق نبودن ها شاید این لانه باشد، روزهایی که باید دل می کندم و می رفتم، دنج ترین و آرام ترین نقطه دنیا شد، نگذاشت، نخواستم و همچنان مانده ام به داستان فردا فکر می کنم، به دنیای آدم ها به شلوغی ها... این لانه انباشت ذهنم را تخلیه می کند تا فرصت خواب برسد. نمی‌دانم تا چند سال دیگر تلاش های من برای بیدار ماندن و نوشتن و خواندن را تحمل خواهد کرد، شاید گاهی دلش می خواهد متلاشی شود، یا متلاشی شوم...

  • اسماعیل غنی زاده
  • دوشنبه ۲۲ شهریور ۰۰