چه عکسی. چه چشمای دنبه و گندهای. آدم حسودیش میشه. خوشگل باشی و غمی نداشته باشی. حداقل غمت اینقدرا سنگین نباشه. نهایتاً مسئلهت این باشه که چرا از اون یکی نره خر بچه ندارم. یا چرا حقوق هم صنفیهامون تو پایانههای مسافربری و باربری توجهی بهش نمیشه. حالا عکسالعملت چیه؟ اینه که شلتاق بندازی و عرررررررررررررر. منم میخوام. میخوام تا آخر دنیا مقابل این پلشتای عرررررزشی عرررررررررررربده بکشم. کار دیگهای ازم ساخته نیست. مشت بندازم، باتوم کلفتو میکنن تو گوشم. گوشهی گودی رینگ تنگ تو تنگ، گرد و خاک میکنن، گه نخوری، گردن نگیری گلاویز میشن، گلوله بارون میکنن، گور میکنن، گوشوارههاتو، گردنبدنتو گرو میگیرن و گم میشن تا گمراهت کنن تویِ گردن شکستهی گورخرو.
حالا توی الاغ عررررررروسی بگیر من قر بدم. کرور کرور جماعت سفیه پر رو دورتو میگیرن و شاباش میدن تا دو سه تا مهرهی آخر کمرت هم از جا در بره و همهی قرو قمیشها بریزه وسط چهارراه امام. بعد عنتر بزرگ بیاد پشت بلندگو عرررریضه و یاوه در کنه و بگه: ای قرومساق عرصه سیمرغ نه جولانگه توست، عِرض خود میبری و زحمت ما میداری. البته قرومساق وقتی بعد حرف ندا بیاد، معنیش میشه قردهنده با ساق پا.
شبیهیم. ولی فرق من و تو اینه، تو هر جایی عشقت بکشه صداتو میندازی بیرون سرت، داد و بیداد میکنی، ملتم درکت میکنن و میگن سو نایس، حیوان نازنین، زبونبستهی دوست داشتنی. اما منِ بدبخت، پیرو ایدهی مردها که گریه نمیکنن، همهی این صداها رو با بالشت، توی سرم حبس میکنم و جیکمم در نمیاد. من میتونم ادای تو رو در بیارم و چهار دست و پا راه برم و عرعر کنم ولی تو نمیتونی عین من گند بزنی به زندگیت.
منه خر یه شب که اوضاع قاریشمیش بود و فکر میکردم دیگه بیشتراز این نمیتونم برای بدست آوردن کسی پامو پس و پیش کنم، بعد یه بگونگوی حسابی، جورناجوری توی فاز رفتم. فکر میکردم اگه بخوابم دیگه قرار نیست بیدار بشم. بدنم داشت کار خودشو میکرد. داشت دور خری که من باشم فنس میکشید و میخواست من همون تو بچرم و دیگه المشنگه درنیارم. با فاصلهی یه تن زنده، صاف صاف رو تخت دراز کشیده بودم، دستامو ضربدری رو سینهم گذشته بودم.عین ارمنیها، موهامو شونه کرده بودم، با لباسای امانتیِ تمیز، آخرین تصویرهای ذهنیمو مرور میکردم. تا خود صبح حتی با خودم حرف نزدم. با وسواس داشتم نفس کشیدن خودم و کسی که دیگه خر نبود رو میشمردم و گور خودمو و اون زندگی پرادعا رو میکندم. صبح که بیدار شدم، طبق معمول نمیتونستم خر نباشم. جلد خریتو پوشیدم و صداش زدم. اصولاً پسرا بیشتر به گونههای مختلف خر شبیهن تا دخترا. دخترا اصلاً برا یه سیاره دیگهن و ما نمیتونیم زبون همو بفهمیم.
تو میتونی اندازه یه عمر کار و بارت رو دوش بکشی و با خودت تا پای هیمالیا بری و من از شبکه مستند دوی مارتن تو رو ببینم که پای نازنیت رو از دهن شیر بیرون میکشی و له له میکنی تا به بقیه برسی. تو بیشتر از من مرد عملی.
تو کی هستی؟ همونی که همه جا میبینمت؟ همونی که میخوای تو این گند به این بزرگی پاتو بذاری جایی که من گذاشتم!