فیلوزوف
خانه
اینستاگرام
Bookshelf
کیوسک مرده
اینجا دنیا چقدر خلوت است
یک کیوسک و یک من
هر دو ایستاده به گور می رویم
هر دو با حرف هایی دفن شده در سیم ها و سینه هامان
الو...
۴ نظر
اسماعیل غنی زاده
پنجشنبه ۵ مهر ۹۷
۰۷:۳۵
نظرات (۴)
بهارنارنج :)
پنجشنبه ۵ مهر ۹۷
۱۳:۲۶
:)قشنگه و تلخ
:)
مسـ ـتور
جمعه ۶ مهر ۹۷
۰۶:۱۳
دیگه کیوسکی پیدا نمیشه! خیلی نادرن... و هر کسی هم به نوبه ی خودش نادره...
الان یه جاهایی جز این کیوسک ها وسیله ارتباطی دیگه ای وجود نداره. مثلا تو یه پادگان
مسـ ـتور
جمعه ۶ مهر ۹۷
۱۹:۳۲
واقعا؟!
من عاشق کیوسک تلفنم...
حیف که نمی تونم برم سربازی! (:
کیوسک تلفن تو پادگان ارتش عین یه عتیقه ارزشمنده
😊
آنالیز ..
سه شنبه ۱۷ مهر ۹۷
۰۰:۱۴
به تاریخ 17ام مهر ماه ، زادروز نگارنده ی این وبلاگ ست :)
ای سرباز وطن تولدت مبارک :)
به تاریخ تولد دوستی های خوب
خیلی ممنون فاطمه، سلامت باشی 😊🌹
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
کد امنیتی *
ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته میشوند
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!
دنبال کنندگان
+۱۰۰ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
موضوعات
داستان کوتاه
(۸۸)
خود درگیری
(۴۴۲)
جامعه درگیری
(۱۸۱)
دیالکتیک هایمان
(۲۶)
شبه شعر
(۱۲۷)
داستان مینا
(۱۹)
رادیو بلاگیها
(۵)
سینماتوگراف
(۵)
دفترچه یادداشت
(۷)
دفترچه سیمی
(۲)
یادداشت روزانه
(۱۵)
تئاترولوژی
(۴)
فوتوتکست
(۱۰)
نوشته های چند روز پیش
ایچینه پوخ قویدوغوم جوملهلر
جغرافیای جوان ایرانی
فروریخته
بقبق
گاو بازی
فایرفاکس
تهران الان!
ساختن در دل ویرانهها
دده قورقود
هنوز آدم خام
یکـــ آن
ما را اینگونه چیده اند
حضورم باش
کیوسک مرده
با دستور بیدار می شویم
زودتر از افتادن برگ های زرد سرم
من
لالایی برای خدا
اکوسیستم آدم ها
تردید
اسم ها