وقتی تاریخ تمام شود، ما غمبرکزدههای نیمچُرت و یقه پاره، منتظران قیامت در آخرین صفحههای باقیمانده آن، از سوراخ لولهی بیخان بخاریهای کالیبرِ صدِ لانههایمان برای ایجاد شعشعه و گرم کردن جشن و پایکوبیِ صلح میان دو لنگه دنیا به اختیار به پرواز در خواهیم آمد. تا ما از این کرختی و بیحوصلگی که انباشت مشغلهها به سمتمان حواله میکنند به سلامت به در ببریم و از وضعیت آب و هوای استان در بیست و چهار ساعت گذشته مطلع شویم. کار از کار گذشته، دوباره به برگههای ضمیمه شده تاریخ خواهیم رسید و تالاپی تاریخ تمام خواهد شد. آنها همدیگر را خواهند بوسید و ما عشقبازی آنها را متصور خواهیم شد. درد خودمان کم بود حالا نوبت کشیدن آلاخونی والاخونی رابطه لنگهها است. اینها آمدهاند خطخطیهای تاریخ را با کمی مایه خشونت به نفع خودشان تمام کنند. و شاید در پستوی اتراقشان تکههایی برای اکل و اشرب ما باقی بماند. گریزی نیست؛ باید تا روزی که فراموشکارهای خوبی هستیم، منتظر بمانیم، شاید فرجی شد. فرجی منفرجه. با بردی بینهایت برای انفجاری بزرگ در پشتبام. دهه فجر، انقلاب نور. یحتمل در آخرین سطرهای تاریخ همهچیز به قدری انزجار ما را خواهد طلبید، حیف که فراموشکاریم و واکسینه. مشتهای گره کردهیمان خودمان را لت و پار میکنند. با این چهرههای گودافتاده و واکسی، بیایید صاحب تیرهبخت جنازهها را پیدا کنیم. از ما که گذشت؛ کاش چاپ جدید تاریخ لنگه به لنگه نشود.