۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روحت» ثبت شده است

روح گرسنه

نشسته ام پشت میز تحریرم. گرسنه ام، تنها گرمای دو استکان چای داغ را در شکم و روده هایم حس می کنم. از کانال اورسی  به آهنگ عجیب غریب و باحالی گوش میدهم، سعی می کنم تقلید کنم، دست هایم را باز می کنم، حرکتشان می دهم، سرم را با ضربه های آهنگ هم سو می کنم، شکمم را تکان تکان میدهم، موج خوردن همان دو استکان چای را باز خوب حس می کنم، صدای زیر زنان آواز خوان را در می آورم، خنده ام می گیرد، آهنگ دوباره و دوباره تکرار می شود،... بیهوده و بیهوده پیش میرود این کاروان، کاش می توانستم روحیه خوب این آهنگ را به باسن زندگی ام تزریق کنم، احوال دیوانه ها را دارم، کتاب ها را ورق می زنم، و هیچ کدام مرا ارضا نمی کنند،...خودم را نمی شناسم، چرا؟

 

گوش کنید و چای داغ را در شکم حس کنید... 

Ilkka Heinonen Trio-Nukkuneille

 
  • اسماعیل غنی زاده
  • جمعه ۱۹ آذر ۹۵

?Hardasan, sevgilim

داشتم برای تو شعر ترکی می نوشتم،

می خواستم آخر سر آهنگی برایش بسازم و با هم گوش بدهیم،

مثل وقت هایی که تو می نوشتی و من با صدای بلند با ضرب قدم هایمان آنها را می خواندم،

پیاده رو ها را با بیت های تو لبریز می کردم...

و چقدر خوب بود که قافیه هایمان به هم می آمد

و من خوشحال بودم که تو می نویسی و من می خوانم،

اکنون که نیستی و بخوانی...چه؟

روحت می خواند؟

QARAQAN - Sevgilime

  • اسماعیل غنی زاده
  • چهارشنبه ۶ مرداد ۹۵