۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ساختن» ثبت شده است

اسم خانه‌ام را نیافته‌ام

در سعی‌ام. و برای سامانِ خانه‌ای که هیچ خیالی برای زیستن درش ندارم، زور می‌زنم. رنگ در و دیوار را جابجا می‌کنم، همه چیز کند پیش می‌رود، من از پس همه‌ی این ساختن‌های تدریجی صیقل می‌خورم. هنوز آن خانه دلخواهم نشده است. شاید هیچ‌وقت نشود، این کارها ذوق و دل‌خوش می‌خواهد. ورق‌زدن کاغذ‌دیوار‌ی‌ها و رنگ پارکت آدم را ذله می‌کند، آنقدر که از خودم سوال پرسیده‌ام، آنقدر که به خودم نظرم را گفته‌ام...

پله‌ها را یکی یکی می‌سابم، پایین می‌روم و بالا می‌خزم، جارو می‌زنم. لایه لایه از گچ کم می‌شود. ایده‌های پوسیده را کنار می‌زنم. همان بلایی که سر لباس‌هایم درآوردم، از شر طرح‌های خیالی خلاص می‌شوم. گویی یک عمر گوشه‌ی ذهنم دست مستأجری افتاده باشد، به هر حال حکم تخلیه‌اش را گرفته‌ام. 

هر چند خسته و بلاتکلیفم، وسعت سفید ذهنم را یکبار دیگر پاک می‌کنم. نشده‌ها را فراموش می‌کنم و اکنونم در سکوتی بی‌حد ادامه می‌یابد، شاید زندگی همین است. زندگی آدم‌هایی که دوست داشتند تکراری نباشند...

 

اگه فردا بی من شروع شد (گوش کن

  • اسماعیل غنی زاده
  • چهارشنبه ۱۶ اسفند ۰۲

املـت با طعم کنکور

گیرم ماست سیاه باشد یا ماهی که در پیش داریم فروردین باشد من همین انسان گوشه گیر وبلاگ نویس هستم.برای من سال ها تکراری ست هرچند بعضی سال ها کنکور دارند، و برای سال بعدی باید تست داد .هر چند این برای همه یکی نیست مثل این است که دختر همسایه شال گل دار داشته باشد یا یکی از همکلاسی هایمان شال ساده تک رنگ سر کرده باشد، یا اکبر آقا برای نهارآبگوشت با پیاز زده است در حالی که عین الله با املتی که ازصبح به سینه ماهی تابه چسبیده سر کرده است .کنکور شبیه کوکو سیب زمینی سوخته برسینه ی بعضی سال ها مُهر زده است .هر چند املتی که نویسنده فالحال با کلمات و جمله های ته سوخته سر هم کرده است سینه خوانندگان را قاشق می کشد.

مرحله دوم کنکور دیگر چیست آخر ، همان یکبار مگر کافی نبود ، حالا باید بشینم و هی با ماژیک های پهن و نازک تمرین خط کشیدن بکنم،ولی من دستم می لرزد و خط هایم به خطا می روند ، حداقل از 5 خط نصفش بیراهه می رود.

  • اسماعیل غنی زاده
  • دوشنبه ۲۶ اسفند ۹۲