شب از نیمه گذشت، 

دلم نصف جان شد.
تو آمدی، میان دستانم تو را به سمت خودم کشیدم،
انگار آغوشم سال ها در حبس بود،
چه شیرین بود آن حکم وصال،
یعنی همان بوسیدن تو 
در نیمه دیگر شب
جان من
عطر تنت نصف جانم را خرید
باقی دیوانگی بود جان من
آخر جنس ما دیوانگی ست
تو و من 
دیوانه یکدیگریم.
 

Deniz Seki - Bu Sevda Bu Şehre Sığmaz