از چرکی لباس هایی که به تن خیس و خسته ام می چسبد متنفرم، گناهی که بارها پیش خود به استغفارش کوشیده ام، باز گوشه ای مرا حبس می کند و راهی جزء ارتکاب نمی گذارد، چشمانم را به سوی حقیقت می پوشاند، حقیقتی که خود نیازمند و بنده او هستم، و این جهل است که حریف گناه نیستم، و بی دلیل خود را تنها می پندارم، گویی کسی نیست، اما هست، کور شده ام ،گو تمام گناهانم زیر پارچه ای کهنه دفن شده اند، و بودنشان عادی ست برای من. رسیدن به نقطه ای از پوچی گناه من است و بی دلیل است که برای رسیدن به رضای او سکوت می کنم، من بدنبال راهی برای بازگشت باید با لبانم رو به سوی آسمان آبی ،واژه های پشیمانی را زمزمه کنم.
"خدایا من آمده ام ... "
- خداوند توبه کاران را دوست می دارد. و (خداوند) پاکی جویان را دوست می دارد. (سوره بقره :آیه 222 )