داشتم برای تو شعر ترکی می نوشتم،
می خواستم آخر سر آهنگی برایش بسازم و با هم گوش بدهیم،
مثل وقت هایی که تو می نوشتی و من با صدای بلند با ضرب قدم هایمان آنها را می خواندم،
پیاده رو ها را با بیت های تو لبریز می کردم...
و چقدر خوب بود که قافیه هایمان به هم می آمد
و من خوشحال بودم که تو می نویسی و من می خوانم،
اکنون که نیستی و بخوانی...چه؟
روحت می خواند؟