ساعت 2 بامدد اولین روز این ترم باشد ، خوابیدن در این اتاق روی این رختخواب برایت غریب باشد ، گرما تا می چسبی به ملافه ی رواندازت از هر طرف اسیرت کرده باشد و طبیعتاً بعد از این ها تشنگی امانت را بریده باشد، بطری ها همه خالی از قطره های آب باشند ، یخچال هنوز راه نیافتاده باشد، ناچار چشم ها به شیر آب دوخته شده باشند ، شیر آب برایت فیلم بازی کرده باشد ، آب نارنجی تحویلت داده باشد ، غلیظ تر از آب پرتغال باشد ، بوی زنگ زدگی لوله ها حالت را به هم ریخته باشد و تو بی خیال شده باشی و با کلنجار رفتن بیخوابیت ادامه داشته باشد.

می شود گفت دانشجو بودن فرض است که سخت باشد.