لیوانی آب می نوشم و صفحه را برمیگردانم، بیشتر از نصف کتاب را خوانده ام، آنقدر خیالم از خیال کتاب راحت است، در هشتاد درصد سطرها فکرم جای دیگری بود، خودم را سپرده بودم به دست نویسنده، شاید اینطور نبود، شاید خوابیده بودم، فالواقع هنوز چیزی از کتاب نفهمیده ام و عمرم گذشته است...