۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کنکور ارشد مرحله دو» ثبت شده است

با کیف ها کیف می کنم

من عقده کیف دارم، از بدو تولدم تا چند ماه پیش، یا یدونه کیف داشتم و یا کلا نداشتم، حالا به اقتضا اون دوران، اکثرا کیف های من مدرسه ای، شبیه سامسونت بود، فقط شبیه ش. همیشه از نظر کیف تو مضیقه بودم. زمانیم که کیفی دستم بود، یه جایش می لنگید، مثلا یکی قفل درست نبود، یا بندش یا رنگش پریده بود، یا از ته ش خودکارام گم و گور می شد، برا یکی از کیفهام، فک کنم برای دوره دبیرستان، خودم یدونه جامدادی تعبیه کرده بودم، انقدر خوب بود، مثل جعبه ابزار شده بود، خوبی کیف های شبه سامسونت این بود که جون می داد قدرت بازوتو سر کله ی یکی از بچه ها خالی کنی. 

  • اسماعیل غنی زاده
  • چهارشنبه ۱۱ اسفند ۹۵

مهندسان چارچوب

ساعت 12 شب است ، چشم ها رمقی ندارند،همه گوشه ای از حال کز کرده ایم ،کاظم ،محسن ،هادی و من ... ساعت 1 بامداد است ،چشم ها به زور آب بارانی که ناغافل گیرمان انداخته است کم سو می بیند. خیابان ها سنگینی قدم هایمان را می دانند ، بی خوابیم ، فقط جای شوخی بی مزه ای خالی ست تا تمام اتفاقات این روز را استفراغ کنیم.

ساعت 6 صبح ؛ صدای شر شر آب از حمام می آید، یکی از ماها زیر دوش آب می لولد ،مهمان ها خوابند هنوز، سرصف نون سنگک نفر سوم شبیه برادر برانکو ایوانکویچ است. نپرسیدم، او هم نگفت ، فقط حدس زدم. طعم مربای انجییر زیر زبانم باقی ست . ساعت 11 قبل از ظهر ؛ همه از هر جهنم درّه ای چیزی بلغور می کنند، از1+5 تا جزوه معادلات دیفرانسیل. موزیک متنی از تیلیک تالاک موس ها با صدای هوژژژژژژ یخچال در هم می آمیزد. بالا تر از اینها صدای اذان از بلندگوهای مسجد محله مردم را برای اقامه نماز ظهر می خواند. ما قبل تدارک نهار، نماز و راز و نیاز را به جا می رسانیم، و نوبت می رسد به آشپزی آقایانِ وسواسی. هادی فقط ناخنک زدن بلد است، محسن ته دیگ با نون سنگک را پیگیر می شود، کاظم فقط ایراد می گیرد، دست خودش نیست . و من همین که ظرف های غذا را ترو تمیز داخل قفسه ها می چینم، جریانات کلاس اسکیس را با چه آب و تابی برای دوستان تعریف می کنم.

امّا...

حرف ها که ختم می شود به کنکور، مرحله دوم، اسکیس طراحی شهری روزگارمان تلخ می شود. دیگر حرفی برای گفتن نیست.


  • اسماعیل غنی زاده
  • پنجشنبه ۱۵ خرداد ۹۳

املـت با طعم کنکور

گیرم ماست سیاه باشد یا ماهی که در پیش داریم فروردین باشد من همین انسان گوشه گیر وبلاگ نویس هستم.برای من سال ها تکراری ست هرچند بعضی سال ها کنکور دارند، و برای سال بعدی باید تست داد .هر چند این برای همه یکی نیست مثل این است که دختر همسایه شال گل دار داشته باشد یا یکی از همکلاسی هایمان شال ساده تک رنگ سر کرده باشد، یا اکبر آقا برای نهارآبگوشت با پیاز زده است در حالی که عین الله با املتی که ازصبح به سینه ماهی تابه چسبیده سر کرده است .کنکور شبیه کوکو سیب زمینی سوخته برسینه ی بعضی سال ها مُهر زده است .هر چند املتی که نویسنده فالحال با کلمات و جمله های ته سوخته سر هم کرده است سینه خوانندگان را قاشق می کشد.

مرحله دوم کنکور دیگر چیست آخر ، همان یکبار مگر کافی نبود ، حالا باید بشینم و هی با ماژیک های پهن و نازک تمرین خط کشیدن بکنم،ولی من دستم می لرزد و خط هایم به خطا می روند ، حداقل از 5 خط نصفش بیراهه می رود.

  • اسماعیل غنی زاده
  • دوشنبه ۲۶ اسفند ۹۲