فیلوزوف
خانه
اینستاگرام
Bookshelf
آلوده ام
همین که نیلی می پوشی و موقع رفتن با چند بار تکان دادن سرو ته مانتو، گرد و خاک می پرانی و همین که پشت میکنی به من و کنار جدول های رنگ به رنگ پارک قدم می گذاری برای رفتن، من تو را گم می کنم، و به کسی شبیه تو، یا قطعه عکسی مجازی از تو آلوده می شوم.
۴ نظر
اسماعیل غنی زاده
جمعه ۲۸ شهریور ۹۳
۲۰:۳۵
کلمات کلیدی :
آلوده
نیمکت
پارک
گردوخاک
نظرات (۴)
کوثر صفری
سه شنبه ۱ مهر ۹۳
۱۸:۴۸
http://padzahri.blogfa.com/
اینجا :)
اومدم :)
کوثر صفری
چهارشنبه ۲ مهر ۹۳
۱۳:۳۷
اومدی؟
عکس ِ من و عقشم ُ دیدی :)؟؟
اگه منظور خاصی نداری ..نه ندیدم ... کو ...
کوثر صفری
چهارشنبه ۲ مهر ۹۳
۱۴:۲۶
منظور خاص ؟
همون عکس ِ که برا اون کتابی بود که دوستش داشتم بهت گفتم آ...
راستش اون عکس
منو یاد ِ خودم و عشقم میندازه :(
عکس وب م
منظورم همین بود ...
مگه میشه یادم نباشه ...
چرا ناراحتی آخه؟
کوثر صفری
چهارشنبه ۲ مهر ۹۳
۱۵:۴۲
چون
ن
ی
س
ت
ش
.
.
...
:(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
کد امنیتی *
ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته میشوند
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!
دنبال کنندگان
+۱۰۰ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
موضوعات
داستان کوتاه
(۸۸)
خود درگیری
(۴۳۶)
جامعه درگیری
(۱۷۷)
دیالکتیک هایمان
(۲۶)
شبه شعر
(۱۲۶)
داستان مینا
(۱۹)
رادیو بلاگیها
(۵)
سینماتوگراف
(۵)
دفترچه یادداشت
(۷)
دفترچه سیمی
(۲)
یادداشت روزانه
(۱۵)
تئاترولوژی
(۴)
فوتوتکست
(۱۰)
نوشته های چند روز پیش
ساختن در دل ویرانهها
دده قورقود
هنوز آدم خام
پاسخ نامهی خرداد نود و نه
عرررر-ع- دو سیلابی
صداها
مراسم قطع دست هشت پا
سعادت لرزان
در دو ربع
آیدین
یکـــ آن
ما را اینگونه چیده اند
حضورم باش
کیوسک مرده
با دستور بیدار می شویم
زودتر از افتادن برگ های زرد سرم
من
لالایی برای خدا
اکوسیستم آدم ها
تردید
اسم ها