@mehmetkuran 

دیشب آینه ای مقابل چشمانم شکست،
خرد شد،
ریز شد،
و در گوشه ای از زندگی من ماندگار شد،
آینه ای پرخاشگر،
آینه ای با واژه های تیغ دار و تند،
دیشب زنی از زن های دنیا،
از چشمان من افتاد،
چشمان من که چیزی نیست،
دیشب زنی تمثال زن های دنیا را شکست،
خودش به دست خودش،
من مانده ام،
و مقابلم خرده ریزهای زنی ست که می شد دوستش داشت،
می شد کل چهل هزار کیلومتر دور دنیا را با او سیاحت کرد،
می شد در سردترین شب های زمستان، او را در آغوش گرفت،
امروز رد سیلی های زنی روی گونه های من معلوم است،
از قرار معلوم دیشب زنی از چشمانم افتاد و شبیه آینه ای تکه تکه شد.
دیشب زنی از زن های دنیا کم شد.