سه خط اول کتاب:
شروع کردن هر چیزی بیهودهترین کار دنیا برای من است، من قربانی شروع کردنهاییام که هیچ پایانی برایشان متصور نیستم، شما شروع نکنید، مگر زندگی خودتان چه چیزی کم دارد. بروید دنبال کار خودتان. قصه خودتان را ادامه دهید، اینجا چیز بدرد بخوری نیست اما اگر به شدت در مضیقه خواندن داستان زندگی من هستید باید بگویم دیر آمدهاید ...
صفحه سوم کتاب، سه خط اول:
همه آدمهای کره زمین همیشه چند قصه عاشقانه در جیبشان دارند. حتی آنهایی که عاشق شدن را انکار میکنند، ثروتمنداند. آنها مخزن عاشقانهترین لحظهها و داستانها هستند. هیچ داستان عاشقانهای بر عاشقانهای دیگر نمیچربد، همه عاشقانهها پر از حسرت و آهاند، همه عاشقانهها پر از کاش و ابهام و ندانستن و بیدلیل خواستن است.
تصویر صفحه بعد:
شاید چند روز دیگر، عزم سفر کنم. این بار برای دیدن تو نخواهم آمد، این بار مقابل این کشتی غول پیکر نخواهم ایستاد، میدانی چرا؟ چون تو نیستی که مقابل این کشتی غول پیکر از من عکس بگیری، چون تو نیستی که دیگر ایاصوفیه را برایم توصیف کنی، تو نیستی تا در شلوغی این شهر گم شویم و من خیالم تخت باشد که تو همه جا را میشناسی و زبان اینها را بهتر از من میدانی. این بار برای دیدن مارتیهای خلیج خواهم آمد. کلمات عاشقانهای که به خوردشان دادهام را از حلقومشان بیرون خواهم کشید.
صفحه آخر:
از این دنیا چیز بیشتری به من نخواهد رسید. کاش در این مغزم چند بیتی شعر داشتم، برای تمام کردن همه داستانهایی که قرار نیست تمام شوند،...
عنوان کتاب:
مینا