من زنبوری گاگول
که در هر پریدنی
در کسر ثانیه ای
به گلبرگ گل ها
اصابت می کنم
اولین گلبرگی که به آغوشم می کشد تویی.
تو آنی که من در آنم
از دل زیبایی تو دنبال یک آنم
خواسته ام چه باشد
گلی باشد و شهدی چینم
شهدی که همچون نفس به تنگ نفس
از لب تو شرعه شود
خشکی لب های من
لعل لب شیرین تو
دور مکن، کام بده
این دل کنجکاو من
خوش به خنده های توست...