زمان، سازی دروغین
تشعشعی پر ترس
و سکوتی سیاه است
تو نترس
از گره شیشه ای اشک هایم
که شکستنی ست
ای آینه من، دوستم
پرده بشکن
فاش کن
قاتل سوی نگاهم،
منکر چشمانم را
بگو
به من بگو
طوری بگو که باور کنم
آرام و شمرده
دیکته کن
من او را سی سال زیسته ام
نترس و به ساز زمان برقص
بلرزان دلم را
و متلاشی ام کن