روزگار عجیبی ست، از سالگرد پارسال مان برای امروز برنامه و رویا چیده بودم، برای جشن گرفتن، برای پاس داشتن بهترین روز زندگی مان، مرا می پرسی؟! اصلا به چیزی که اکنون در سالگرد سه سالگی مان تجربه می کنم فکر نکرده بودم، همینقدر ناگهانی و غیر منتظره بود. همینقدر تنها و بی کس. من هنوز هم به تصمیمی که مشاورها برایمان گرفته اند باور ندارم، برای من ناممکن است دیگر پیام هایت و جای خالی رفاقتت را با چیزی دیگر پر کنم... نمی شود... تنها چیزی که باقی ست و من امیدوار به گذر از آن، تسکین جنون خواستنت، در آغوش کشیدنت، بوسیدنت...من روزی با حال خوب دوباره باز خواهم گشت و پای صحبت های شیرین و فکرهای بکرت خواهم نشست، برای ساعتی و خواهم رفت دنبال هر آنچه برای حال خوبمان کافی ست.
حالم خوب است، منهای دلتنگی انگشتانت. تجربه زیسته عشقی سالم سر حالم نگه می دارد. آخرین بار که تهران بودم، در شلوغی باغ کتاب برایت نامه نوشتم، خواستم توام برایم بنویسی، اما من چند قدمی عقب مانده بودم، ما حرف زدیم، و به پای قداست این عشق و ذات انسانی اش، دستان هم را گرفتیم و زمان آخرین نگاه عاشقانه یمان را بلعید، به انتخاب ما. دیگر چیزی از دنیا نمی خواهم، گمشدگانم را یافتم، آنچه که باید را دیدم و چشیدم. استعدادهایم را برانداز کردم و هر چه بود و نبود برای خودم فاش شد.
مختاری هر طور که اراده کنی، برای این روز باشکوه کاری کنی. من مسیرهای پر عمق رابطه یمان را قدم خواهم زد، برای جاودانگی حس شیرین این عشق شمعی روشن خواهم کرد و شاید جشن کوچکی برای این تجربه عمیق تدارک ببینم. این را می نویسم تا خیالت از همه چیز راحت باشد، تا اگر روزی همینطور که تماس گرفتم با همان لحن رفاقت مان از کار و بارت برایم بگویی. خدا می داند چقدر موفقیتت، رسیدن به اولویت هایت برایم شیرین است. میدانم تکرار آزرده ات می کند، اما بدان که اگر باز همانجا ببینمت، قلبم خواهد لرزید، عاشقت خواهم شد. باز اصرار خواهم کرد، دنبالت خواهم آمد، کم نخواهم آورد و نازت را خواهم کشید.
دوست دارم هر چه زودتر این تمهیدات روانشناختی رابطه تمام شود تا بنشینیم و درباره کارها ی مشترکمان صحبت کنیم. انگار این تنها ما نیستیم که شرایط از ما پیشی گرفته است. من تلاش میکنم تا تصمیم مشترکمان با نگاهی دیگر ارزیابی شود، با نگاهی همه جانبه، نگاهی انسانی و متمدنانه. باز میگویم که شخصیت تو ستودنی ست، و من نادان نیستم که حضورت را حذف کنم. می دانم که بهتر از من می توانی با شرایط کنار بیایی و منطقی تر ارزیابی کنی. آن روز خواهد رسید تا در قواره یک رفیق، یک انسان سالم هم صحبت شویم. بدون نیاز به اتفاقی پیش و اتفاقی پس.
القصه دوست دارم از حالت خبر دار شوم، سعی میکنم حرف هایی که در استوری منتشر میکنی را به خودم نگیرم، بیاموزم و حس های منفی را از خودم دور سازم. می دانم همانطور که در غیابت هنوز ذکر خیرت را می گویم تو نیز این چنین میکنی و چه چیزی بهتر از این. روزمان مبارک 🌹