دقایقی که این روزها ثبت می شوند برای فرداها سبب خنده هایی زیر لب یا گریه ها و بغض هایی ناتمام خواهند شد . اکنون چرا خاطراتمان همه پر از امید نباشد ! مثبت نباشد چرا باید غصه خورد !؟ به خاطر بشر ؟! به خاطر انسانی که برای خودش آرزوها ، خواسته ها دارد و نمی شود آرزوها و خواسته هایمان با هم هم سو یا حتی یکی باشد و نمیشود کسی را مجبور کرد که خواسته اش شویی یا خواسته ات باشد اینها همه درسهایی ست که غفلت کردند و به ما یاد ندادند و به جای آن تمام سریال هایشان با غم و غصه و دوری و بالاخره با عروسی پایان می یافت ... می گفت باید گریه کنی باید قید همه چیز و همه کس را بزنی تا بتوانی به خواستت برسی یا بتوانی خواسته ی کسی باشی یا کسی خواسته ات باشد..پس نتیجه ی تا اینجای زندگی من چیست ؟ نتیجه چنین است : اگر به وجودی برتر از خودت اعتقاد داری اگر به خدایی اعتقاد داری پس بدان او خود همه چیز را مناسب و به جا و در زمان خودش در اختیارت قرار خواهد داد پس عجله نکن ! تو می خواهی و خواستنت خالص است و آلوده هوس نیست پس نگران نباش بنشین و منتظر باش تا که روزی روشن سر رسد، آن روز است که این نوشته ها را می خوانی و از این سماجت های بی خودی در دل غوغایی به پا خواهد شد .