امروز سر کلاس استاد در مورد (ناغل) قصه های خیلی قدیمی ترکی منطقه آذربایجان صحبت می کرد، کسی از اعضای کلاس در مورد این قصه ها اطلاعاتی نداشت همه فقط اسم هایی از شخصیت های مهم قصه تو حافظمون داشتیم و متاسفانه هیچی بلد نبودیم نه اینکه باید بلد می بودیم ولی فکر کن شعرهای شکسپیر رو خونده باشیم، همه رمان های کلاسیک رو حفظ باشیم ولی چیزی از دده قور قورد و شاید گیل گمیش نمی دونیم. امروز استاد قصه تپه گوز (موجوداتی شبیه انسان که فقط یک چشم دارند) رو برامون تعریف کرد، خیلی خوب بود حیف این همه سال که تلف شد پای مزخرفاتی که این دنیا بارمون می کنه و از مطالعه دور میشیم.... 

استاد بعد این که قصه رو تموم کرد همه مات و مبهوت به لبهای استاد نگاه می کردیم تا بازم یکی دیگه بگه، استاد ازمون پرسید چی گرفتین از این قصه؟ یکی یکی بگین، مضمون قصه تجاوز جنسی بود، از بین بچه ها کسی دید خوبی به جریان قصه نداشت، همه یه چیزایی از آرمان گرایی آدم ها زمینی گفتیم، اینکه نباید تسلیم زیبایی شد، نباید نفس فلان بیسار رو اینقدر به حال خودش ول کنیم که از این غلطا بکنه .... و من بین این همه فکر غرق می شدم، استاد گفت: فکرهای شما همه به جاش خوبه ولی مثل آدم های کوچه و بازار فکر میکنین، چرا کسی دیروز رو با امروز مقایسه نمیکنه! امروز هم تجاوز هست و میشه ازش یه قصه خوب نوشت، و از مطلق گویی در مورد چیزی که برای خودمون اتفاق نیفتاده پرهیز کرد.

بعد من همین که سوار ماشین شدم یاد یه آهنگ از کاراکان افتادم،و همین که رسیدم خونه پیدا کردم و دکمه پلی رو زدم، اسم آهنگ باش رولدا اوزوم(خودم نقش اول) هستش آهنگ هایی که دارم خیلی کمه برا همین یکراست می تونم پیداشون کنم.

+ آهنگ شاید به دل خیلی ها نشیند!

Genre: Rap

QARAQAN-Baş Rolda Ozum