خلوار خلوار پیام های نیمه تمام را بایگانی حافظه ی موبایلم می کنم ، پیام هایی که گیرنده ای جز تو ندارند.لحظه هایی ذوق می کنم ، دلتنگ می شوم گوشی را بر می دارم همه چیز می نویسم برایت ، از روز مره گی ها تا خاطراتمان از تیکه کلام ها تا گاف دادن هایمان اما به نیمه نرسیده انگشتانم یارای اندک فشاری بر دکمه ها را ندارد ، تمام حروفاتم به خطا می رود و بی اینکه تصمیم با فکری به ذهنم برسد خروج را می زنم، بایگانی موبایلم پر است از خورده نوشته هایی که هویتشان با تو زنجیر خورده است .

دیدی خبری از من نیست بدان بیشتر از هر موقع کودک درونم بی تابی تو را می کند برای همین دور می ایستم تا لطمه ای به تو نزنم .