امشب اجبار ، اختیارِ انشای احساسِ امروز را اراده می کند و منِ مختار را مجبور به مشق میراثی مضحک ملتزم می گرداند.

امروز اتفاقات امسال و امثال آن ادامه داشت ، وباز تابستان ، از تیر تا ته شهریور، تاریخ ها را باید تند تند تا کرد تا که طی شود این طوفانی ترین تعطیلات.

و امشب طناب تلخی و تاریکی ، تارهای ترنم را به طریق تازیانه های تند و تیزش تهدید به تباهی می کند.

و همین تاریکی ، تکرارش طیف تیره ای را بر تاروپود تاخته ی من می گستراند.

خدایا تو توانایی به انسان ، اعتمادم ده تا ارتباطم با تو تب لرزهای تنم را تسلی بخشد.

می دانم که با مایی ! باش !