حتی اگر به طرز فجیعی بمیرم و باز زنده شوم، امشب را با شیرینی مرور خواهم کرد. شبی پر از آرامش، شبی که بودن تو عین بارونه خنک و تازه و ناز و آرومه... بهت گفتم وقتی کنارت دراز می کشم و دستم را دورت حلقه می کنم، شیب مغزم تند است، همه حرف هایی که روزها و شب ها مرور می کنم را عین آب روان نقل می کنم. و این اعتراف چقدر آرامم می کند. اینکه از بد و خوب حس هایم به تو بگویم، نفس بکشم و تو با جانم و عزیزم جواب بدهی و بیشتر در این دریای آرام غرقم کنی. این ها بیشتر از رویاست...