خـــواب می دیدم برای گـــریه کردن اشک کـــم آورده ام عاجـــزم از چند قــــطره بـــرای این ــشب هایم و بــغض بـــاز در گلویم لانــه می کند مثل تـــومور است شـــاید روزی تـــوانست و  مرا بکشد حتماً هم ایــن طور می شود روز بـه خــاطر دلیلی غیر موجه تـمام خواهم شد کسی پیش من نمانده است چون همه می دانند این روز ها هم تمام خواهد شد من هم می دانم ، امّا مــن حیفم برای ایــن روز ها نیست بــرای جوانی خودم برای فرصت هایی ست کــه می شد خوب بــود شاد بود .