دورانی که پیش دانشگاهی می خوندم و برای کنکور هزار جور کلاس می رفتم، فقط یه چیز به من آرامش می داد: که دراز بکشم روی تخت خواب و هندزفری های خوشگلم رو بپوشم و برم رو موج نامعلوم رادیو، بین زمین و آسمون معلق بمونم و دنبال جمله ها و دیالوگ ها بگردم، تا کلی تصویر تو ذهنم ثبت بشه و موندگار باشه ... داستان های راه شب رو نمیشه فراموش کرد ولی خیلی سال شده که بدون رادیو به خواب می رم...
دوستان رادیوبلاگی تو پست 32ام نوشته ای از وبلاگ فیلوزوف رو گذاشتن، حقیقتا وقتی تو کانال تلگرام عنوان نوشته رو دیدم بذارید بگم بال در آوردم...و با صدای دل نشین پرنده سفید پرواز کردم....

روزها می روند 
عاشقان نیز می روند و ترک دنیا می‌کنند
اما همیشه گوشه ای از ماجرای عاشقی، درختی سرسبز قامت برافراشته است [....]

گوینده متن : پرنده سفید 
از اینجا بشنوید

telegram.me/blogiha
instagram.com/blogiha

پ ن: رادیوبلاگیها خدا قوت...