بقچه آرزوها

انسان در کنار بار هستی

بقچه ای دارد به نام آرزو

هر نو زادی که جیغ می کشد،

بقچه ای به دستش می دهند

تا آرام شود، آرام می شود،

دلم به بقچه آرزوها خوش است

که همیشه با من است

در آغوشم

در خلوتم

درون این بقچه تنها یک آرزو دارم و آن تویی

ای معشوق در راه

ای آرزوی خوش عطر

  • اسماعیل غنی زاده
  • جمعه ۱۱ فروردين ۹۶

تئاتر

تئاتر؛ تنها صحنه ای که حال منو خوب می کنه!

  • اسماعیل غنی زاده
  • دوشنبه ۷ فروردين ۹۶

طعم رویا

بعد از دو نصف شب

پاهایمان را سلاخی میکنند

یکجا بند می شویم

همه دار و ندار زندگی ت را می چپانند توی کله ات

کمی ادویه رویا قاطی می کنند

کمی سکوت

ساعتی تاریکی

و تو شروع میکنی به چرت گفتن

مثلا می گویی که 

"دوستم داری"

من هم باور می کنم

طعم رویایت باور کردنی ست

  • اسماعیل غنی زاده
  • يكشنبه ۶ فروردين ۹۶

دورت حلقه می زنم، حلقه را باریکتر می کنم و تو را در آغوش می کشم

تاخت و تاز
در گودی چشمانت،
چه کیفی می دهد!
من بچرخم
حلقه شوم
تو رامم کنی
  • اسماعیل غنی زاده
  • جمعه ۴ فروردين ۹۶

رادیو بلاگیها-موتسی

باید نهایت قدردانی را از شما دوستان رادیوبلاگی ها داشت.

دانلود فایل صوتی با کیفیت 128

دانلود فایل صوتی با کیفیت 64

لینک نوشته های شما برای فراخوان "سازت را با بهار کوک کن" :

خانه مندر دیار نیلگون خوابمینیس |من یک دختر مسلمانمیادداشت های خانم انار|در انتظار اتفاقات خوبحریری به رنگ آبان|دو کلمه حرف حسابسکوت من صدای تو|یک فنجان لبخند|پژوهشگرآرام وحشیشمال غربی تنت|اعترافات یک درختپالادیومعقاید یک رامین|پاکنویس|تویی پایان ویرانی|خودنویس| اینجا می نویسم| ماهی ها بی صدا می رقصند|مادرپرنده ی سفید|یادداشت های یک مهندساتاق زیرشیروانی|چرکنویس محمود|دلخوشی های من|ضربان لبخندهایتحبه انگور|نگاره های بهارنارنج|بئاتریس| به رنگ آسمان|سالمون| منقش|آچالیا|میخواهم زنده بمیرم|یک مترسکیک بلاگر آرام|ابله بزرگوارمردی که سایه اش سپید بود|begin again|بهاری از تبار بهمن|ماهی گلیپنجره می چکد|دانکوبپلاکتتراکم اندیشه ها|فیلوزوفکاج برفی|الانور

                                        کانال تلگرام رادیوبلاگیهااینستاگرام رادیوبلاگیها

  • اسماعیل غنی زاده
  • پنجشنبه ۳ فروردين ۹۶

تو ای مینای عاشق

صدای سنگین چللو 

صعود و فرود گام های من در زندگی ست

تو ای ساززن

تو ای مینای عاشق

تو پیامبر منی

تو آمده ای تا شعر را در من زنده کنی

رسالت تو دمیدن روح ستایشگر در من است

من کر و کور و مومنم

ایمانم تصور آغوش توست

با لبانت مرا تسخیر کن

تا در مقابلت زانو زنم

که تسلیم شوم،

با سازت مرا برقصان

تا از چرخش این کره خاکی پیشی بگیرم

مرا ببوس

که لبانت آغشته به طعم نت های خوش نوای زندگی ست.

  • اسماعیل غنی زاده
  • سه شنبه ۱ فروردين ۹۶

کارت پستال

قبل عید، دوستان هنرهای تجسمی یکجا جمع شده بودند و من هم میهمان آنها بودم، در این کارگاه که با عنوان اولین سالانه تبادل کارت پستال نوروزی بود، هر یک از شرکت کنندگان کارت پستالی با مضمون نوروز طراحی کردند، و در پایان کارگاه به صورت قرعه کشی کارها بین دوستان تبادل شد، که من در بخش گرافیک شرکت کردم، و این کارت رو طراحی کردم که تقدیم می کنم به دوستان وبلاگی عزیز.

-البته همون روز یکی دیگه طراحی کردم ولی خودم خیلی خوشم نیومد:

  • اسماعیل غنی زاده
  • سه شنبه ۱ فروردين ۹۶

سیاه

در وقت خواب

خوراک تنفسم

تاریکی 

سکوت

رویا

  • اسماعیل غنی زاده
  • دوشنبه ۳۰ اسفند ۹۵

نرو

پرنده ای به تنم
نوک می زند
من گام های تنفس را
یک به یک کم می کنم
اما
پرنده می پرد
نفس می رود تا انتها
و بعد
فریاد و بعد
سکوت
  • اسماعیل غنی زاده
  • يكشنبه ۲۹ اسفند ۹۵

بهار

در نبود کبیسه ات
فراموش می شوی
انقدر دستپاچه ایم
که غافلیم
از مراد روییدنت،
تو به وقت قرار
مثال معلمی خوش بو و عطر
با ما ایاغ می شوی
روییدن را یاد می دهی
بهنگام پیچش دانه های گندم
  • اسماعیل غنی زاده
  • يكشنبه ۲۹ اسفند ۹۵